نشست خبری جشنواره شعر پروانگی برگزار می‌شود


به گزارش خبرگزاری مهر، نشست خبری نخستین جشنواره بین‌المللی شعر پروانگی یکشنبه ۷ بهمن برگزار می‌شود.

این‌رویداد توسط خانه ای بی ایران با همکاری مرکز شعر، موسیقی و سرود صداوسیما، معاونت حقوقی، امور مجلس و استان‌های وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار می‌شود و اهدافی چون ترویج فرهنگ اجتماعی، مسئولیت‌پذیری عمومی و جذب خیرین را دنبال می‌کند.

در این نشست حجت‌الاسلام سیدحمیدرضا هاشمی گلپایگانی موسس و مدیرعامل خانه «ای بی ایران» و علیرضا قزوه دبیر جشنواره حضور دارند و درباره اهداف و موضوعات این‌جشنواره صحبت می‌کنند.

برنامه مورد اشاره یکشنبه ۷ بهمن از ساعت ۱۰:۳۰ در خانه ای بی ایران واقع در خیابان ملاصدرا، خیابان شیراز جنوبی، بن‌بست بهاران، شماره ۳، خانه ای بی ایران برگزار می‌شود.



منیع: خبرگزاری مهر

جای خالی تفکر توحیدی و عرفانی در شعر امروز؛ رباعی محمل حکمت و معرفت است


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ جواد شیخ الاسلامی: سعید یوسف‌نیا متولد ۱۳۴۴ تهران است و از ۱۲ سالگی با شعر مأنوس بوده است. کتاب «خلاصه باران» مجموعه‌ای از غزل‌ها و شعرهای نیمایی، «خورشید شبگرد» گزیده‌ای از اشعار نو، غزل و ترانه، «دوباره از خاک» مجموعه‌شعری شامل غزل، مثنوی، نیمایی، سپید و ترانه، مجموعه‌غزل «ناگهان جهان» منتشرشده در انتشارات شاعران پارسی‌زبان و کتاب «شعله‌های شرقی» شامل شعرهای نیمایی و غزل، از کتاب‌های اوست. از یوسف‌نیا همچنین مجموعه مقالاتی با عنوان «یک نکته از هزاران»، منتشر شده که شامل مقالات ادبی‌عرفانی است و انتشارات سروش چاپش کرده است. گزیده اشعار بیدل، عطار، سنایی و شیخ فخرالدین عراقی از دیگر آثار سعید یوسف‌نیا است.

به بهانه انتشار کتاب «چارانه‌های رهایی» سراغ این شاعر رفتیم تا درباره نگاهش به شعر، کتاب چارانه‌های رهایی، علاقه‌اش به شعر عطار و بیدل و تأثیری که این شاعران بر رباعی او گذاشته‌اند صحبت کنیم.

مشروح این گفتگو را در ادامه می‌خوانیم؛

* آقای یوسف‌نیا پیش از این رباعی چاپ نکرده‌اید. درست است؟

نه. این اولین مجموعه رباعی من است که البته تجربه شگفت‌انگیزی برای من بود. می‌دانید که رباعی آخرین قالب برای شاعر است. این هم فقط نظر من نیست؛ نظر خیلی از دوستان مثل آقای امیری اسفندقه و جناب یوسفعلی میرشکاک است که شاعر در آخرین مراحل و مرتبت شعری‌اش به قالب رباعی رو می‌آورد. چون رباعی قالبی است که محمل حکمت و معرفت است و اگر واقعاً حرفی برای گفتن نباشد، قالب رباعی اصلاً جواب نمی‌دهد. منظورم از حرف هم حرفی در حوزه معرفت و حکمت است. می‌دانید بزرگ‌ترین شاعران ما در قالب رباعی شیخ فریدالدین عطار نیشابوری و بیدل دهلوی هستند؛ صرف نظر از خیام که شهرت جهانی هم دارد.

* درباره رباعی‌های عطار خیلی کم صحبت می‌شود. عطار چند رباعی دارد و رباعی‌هایش به پای دیگر آثار او مثل منطق‌الطیر می‌رسد؟

عطار در «مختارنامه» اش نزدیک به چهار هزار رباعی دارد که من گزیده رباعیات عطار را هم در انتشارات قدیانی منتشر کردم. ۴۵۰ تا رباعی که به نام «گزیده رباعیات عطار» منتشر شده است. گزیده رباعیات بیدل را هم درآوردم که در انتشارات پرنیان خیال منتشر شده که اسمش طاووس جلوه‌زار است و برگرفته از یکی از شعرهای بیدل است؛ «حیرت دمیده‌ام گل داغم بهانه‌ای است / طاووس جلوه‌زار تو آیینه‌خانه‌ای است».

* چرا رباعی برای شما مهم شد؟ چه چیزی در رباعی است که آن را برای شما جذاب می‌کند؟

از دو جهت می‌توانیم درباره رباعی صحبت کنیم. یکی از جهت قالب و یکی از جهت شعر بودن. یعنی صرف نظر از قالب، بحث ما این است که شعر فارسی چیست و چرا ماندگار شده و چه سیری را باید ادامه بدهد؟ من خودم شخصاً فکر می‌کنم الگوی من در شعر عطار و بیدل بودند. این دو شاعر باعث شدند که ذوق و شوق من فوران کند. به خصوص در رباعی که وقتی شما رباعیات عطار را می‌خوانید به وجد می‌آیید. مثلاً این رباعی که می‌گوید «گر دریایی ز شور بنشانندت / ور تیزتکی چو مور بنشانندت / بنشین که ز خاستن نخیزد چیزی / بنشین ورنه به زور بنشانندت». رباعیات عطار فوق‌العاده است و آنقدر زبان عطار در رباعی مدرن و امروزی است که شما اصلاً فاصله زمانی را احساس نمی‌کنید.

غزل رگبار است، رباعی شلیک آخر؛ شعر برای تنبیه است نه لذت بردن

* بیدل در رباعی چه زبانی دارد؟ به خصوص که می‌دانیم بیدل در غزل از شاعران سخت‌خوان است.

بیدل هم رباعیات مدرنی دارد. رباعیات بیدل شگفت‌انگیز است. «زان پیش که دل قابل فرهنگ نبود / از پیچ و خم تعلقم ننگ نبود / آگاهی‌ام از هر دو جهان وحشت داد / تا بال نداشتم قفس تنگ نبود». البته بگویم که بیدل هم یکی از ارادت‌مندان عطار است. بیدل خیلی عطار را دوست داشته است. مثلاً جایی که می‌گوید «‌به جیب تحقق ندزدیده سر / ز شعر سنایی گریبان مدر / اگر معرفت با عمل یار نیست / کس از علم عطار عطار نیست / اگر مولوی درس عطار خواند / مپندار در وهم و پندار ماند / کلامش گواه همین است و بس / دلیل یقین هم یقین است و بس». می‌خواهم بگویم که این سیر و این تفکر توحیدی، تفکر معرفت و عرفانی، امروز یک مقدار در شعر معاصر ما جایش خالی است. یعنی شعر اعتراض و شعر اجتماعی و طنزهای مختلف و… یک مقدار ما را از خط سیر اصلی شعر فارسی دور کرده است. خط سیری که از حکیم سنایی شروع شد. سنایی پرچمدار شعر عارفانه و قلندرانه است و به قول دکتر شفیعی کدکنی دوران‌سازی کرده. بعد به عطار رسید و عطار این راه را ادامه داد و بعد مولانا ادامه داد و بعد این تفکر در بین برخی از شاعران توحیدی و مسلمان و اهل شعر ادامه یافت و راه خودش را پیمود.

* فضای زبانی و مضمونی رباعی‌های کتاب شما برایم عجیب و جالب بود. حالا می‌فهمم که رباعی‌های این کتاب از رباعی‌ها عطار و بیدل رنگ گرفته است. یعنی اثرپذیری شما از بیدل و عطار کاملاً عیان است. موافق هستید؟

کاملاً. امیدوارم که شاگرد خوب نه، شاگرد متوسطی در محضر این بزرگان باشم. به قول خود بیدل «پس از کلام تو بیدل دگر کلامی نباشد». و حرف حق را درباره خودش زده است. درباره عطار هم چه بگویم؟ منطق‌الطیرش دریای ناپیداکرانه‌ای است که وقتی وارد این دریا می‌شوی نفس کم می‌آوری. تازه به اعماق اگر بروی شاید دیگر به سطح برنگردی.

* از ویژگی‌های رباعی‌های کتاب شما این است که تکیه رباعی فقط به مصرع آخر نیست. این ویژگی را مرهون بیدل و عطار هستید؟

به نکته خیلی خیلی خوبی اشاره کردید. اصلاً یکی از ضعف‌های رباعی امروز این است که سه مصرع اول را جدی نمی‌گیرند و انگار فقط باید دنبال قافیه‌ای باشند تا بتوانند مصرع چهارم را که همان ابتدا سروده بودند تکمیل کنند. یعنی خیلی‌ها رباعی را از آخر به اول می‌سرایند. اول بیت آخر را می‌نویسند، بعد دنبال یک بیت می‌گردند که رباعی را تکمیل کنند. رباعی اینطور نیست. رباعی یک پیکره است؛ یک پیکره که باید همه اجزای آن با هم تناسب داشته باشد و حتماً حتماً هر مصراع آن ضربه‌ای را که شما فرمودید داشته باشد. هر مصرع در عین اینکه مقدمه‌ای برای شنیدن مصرع آخر است، خودش هم باید بتواند به عنوان مصرع آخر در یک رباعی دیگری استفاده شود. یعنی اینقدر باید این چهار مصرع چفت و بست داشته باشند و قوی باشند که هرکدام سازنده یک رباعی دیگر باشند. تقریباً همه رباعی‌های بیدل این شکل هستند. رباعی‌های عطار هم همین‌طور. شما نمی‌توانی یک مصرع را از رباعی این شاعران کنار بگذاری. عطار می‌گوید «در حضرت توحید پس و پیش مدان». این مصرع اول است ولی می‌تواند در یک رباعی دیگر به عنوان مصرع آخر استفاده شود.

* خودتان فکر می‌کنید در رباعی‌های کتاب به این نکات عمل کردید؟ یعنی مخاطب با خواندن کتاب «چارانه‌های رهایی» به همین قضاوت می‌رسد که در شعر شما همه چیز سر جای خودش است؟

نه. اینطور نیست. نظر من این است که شعر و رباعی باید این‌طور باشد. ولی معتقدم که همه رباعیات من به این ایده‌ال و آرمان نرسیده‌اند. ضمن اینکه من واقعاً سعی و تلاشی هم نکردم. یعنی من اگر می‌خواستم سراغ رباعی بروم، زودتر می‌رفتم. الآن ۶۰ سال سنم است. چرا در سن سی سالگی سراغ رباعی نرفتم؟ در حقیقت من نرفتم به سراغ رباعی، بلکه رباعی به سراغ من آمد. یک‌دفعه احساس کردم که در یک روز پنج شش تا رباعی در وجودم غلیان می‌کند می‌خواهند که تبدیل به یک شعر کامل بشوند. بعد از اینکه رباعی‌ها سروده می‌شد، نگاه می‌کردم و چکش‌کاری می‌کردم تا به نسخه بهتری تبدیل شوند. درباره این کتاب هم بگویم که من خیلی از رباعی‌ها را حذف کردم. در کتاب چارانه‌های رهایی ۲۰۵ رباعی چاپ شده ولی ۲۰۰ رباعی هم چاپ نشده است. من اینها را از بین رباعیات انتخاب کردم. با این‌همه معتقدم این رباعی‌ها هنوز یک‌دست نیستند. نباید هم باشند. شاید این حمل بر خودستایی باشد ولی شاعر می‌گوید «شعر اگر اعجاز باشد بی بلند و پست نیست / در ید بیضا همه انگشت‌ها یک‌دست نیست». یا به قول اقبال لاهوری «کرم شبتاب است شاعر در شبستان وجود / در پر و بالش فروغی گاه هست و گاه نیست».

شعر برای لذت بردن نیست. شعر تنبیه است، شعر آگاهی است، شعر بیداری است. و سخت است که آدم بخواهد کسی را بیدار کند. ضمن اینکه واقعاً مخاطب این رباعیات خود من هستم. یعنی من این‌طور نگاه می‌کنم که مخاطب این شعر خود من هستم و دارد به من می‌گوید که مراقب باش و چشمت را باز کن. ضمناً اگر بخواهیم فقط و فقط تعداد خواننده را مدنظر قرار دهیم، بیدل دهلوی اگر امروز بود اصلاً نباید شعر می‌گفت بعضی وقت‌ها می‌درخشد و بعضی وقت‌ها نه. این رباعی‌ها یک‌دست نیستند و اگر قرار باشد خود من یک بار دیگر از این رباعیات تعدادی را انتخاب کنم، شاید مثلاً پنجاه یا شصت تا از آنها را به عنوان رباعی کامل و ناب انتخاب می‌کردم. بنابراین به هیچ عنوان ادعایی در این زمینه ندارم. می‌دانم که رباعی قالب خیلی سختی است. «زه کردن این کمان بسی دشوار است». رباعی خیلی خیلی کار سختی است. چون کوتاه است و ضمناً همه مصرع‌ها باید با هم ارتباط معنایی و افقی و عمودی داشته باشند. و این که قافیه‌ها بالاجبار در کنار هم قرار نگرفته باشند. یعنی قافیه بخش مهمی از خود شعر باشد، نه بخش مجزایی که بخواهد شعر را کامل کند.

* خیلی از رباعی‌های کتاب حالت عرفانی، فلسفی و معرفتی پیدا کرده است که ممکن است خوشامد همه مخاطبان نباشد. از اینکه شعرهای این کتاب مخاطب زیادی پیدا نکند، نگران نیستید؟

می‌دانید کمیت و تعداد مخاطب ارزشی ندارد. کیفیت مخاطب است که ارزش دارد. اگر غیر از این بود حکیم سنایی غزنوی نمی‌گفت «جگرها خون شد و پالود تا باشد کز این معنی / خبر یابد مگر یک دل شود در آسمان پرّان». یعنی گاهی یک مخاطب کافی است. یک مخاطب جان‌آگاه و دل‌آگاه که بتواند یک ارتباط معنوی و روحانی و عمیق و دقیق با شعر برقرار کند، کافی است. اسم کتاب هم «چارانه‌های رهایی» است؛ بنابراین مخاطب این کتاب باید از قید و بندهای زندگی رها شود. ما که نمی‌خواهیم شعر فست‌فودی به دست مردم بدهیم. اصلاً شعر برای لذت بردن نیست.

* واقعاً شعر برای لذت بردن نیست؟

نه. شعر برای لذت بردن نیست. شعر تنبیه است، شعر آگاهی است، شعر بیداری است. و سخت است که آدم بخواهد کسی را بیدار کند. ضمن اینکه واقعاً مخاطب این رباعیات خود من هستم. یعنی من این‌طور نگاه می‌کنم که مخاطب این شعر خود من هستم و دارد به من می‌گوید که مراقب باش و چشمت را باز کن. ضمناً اگر بخواهیم فقط و فقط تعداد خواننده را مدنظر قرار دهیم، بیدل دهلوی اگر امروز بود اصلاً نباید شعر می‌گفت. بیدل می‌گوید «سیر فکرم آسان نیست، کوهم و کتل دارم». یا می‌گوید «سر فرو نمی‌آرد شعر من به هر زانو». کلاً جهان جهان پیچیده‌ای است. ما در جهان راز زندگی می‌کنیم و شعر باید این اسرار و این رازها را منعکس کند. این‌طور نیست که ما شعر را بخوانیم و بفهمیم و کنار بگذاریم. با خواندن شعر، تازه شعر شروع می‌شود. تازه ما می‌فهمیم که… به قول بیدل «در این غفلت‌سرا عرفان ما هم تازگی دارد / سراپا مغز دانش گشتن و چیزی نفهمیدن». بنابراین بحث فهم نیست، بحث ارتباط است. الیوت یک جمله زیبایی دارد می‌گوید «یک شعر واقعی پیش از آن که فهمیده شود، ارتباط برقرار می‌کند».

* پس شما از مخاطب‌تان می‌خواهید وقتی رباعی‌هایی این کتاب را می‌خواند، روی هر شعر توقف کند. درست است؟

ارتباط روحانی برقرار کند. حتماً در پی فهم و درک این شعرها نباشد؛ بلکه احساس آن شعرها باید تأثیر خودش را بگذارد. به قول سیدحسن حسینی شعر باید اینطور باشد که مخاطب وقتی آن را می‌خواند نفهمد، بلکه در آرزوی فهم‌اش باشد.

* این‌طور که فهمیدم شما در رباعی کاملاً به معنا توجه دارید. به خاطر همین در زبان گاهی، مثل خود بیدل، زبان‌تان دست‌انداز دارد.

بحث اصلی شعر بودن است. ما که فنجان چای را دست‌مان می‌گیریم، زیبایی فنجان و شکل و رنگش ما را ترغیب می‌کند که چای را بنوشیم ولی در نهایت چیزی که می‌نوشیم چای است؛ محتوای آن ظرف است. بنابراین وقتی که بحث تفکر و اندیشه حکیمانه و عارفانه وسط می‌آید، قالب بی رنگ می‌شود. فروغ فرخزاد مگر رباعی دارد؟ شعرهای نیمایی فروغ را می‌خوانید و می‌بینید شگفت‌انگیز است. یک غزل هم بیشتر ننوشته است.

رباعی محمل کشف‌های آنی است. در یک اتاق تاریک یک لحظه لامپ روشن می‌شود و خاموش می‌شود. هرچیزی که در آن لحظه دیدی، دیدی. اگر ندیدی، از کف‌ات رفته است. به قول سیدحسن حسینی که خدا رحمتش کند، می‌گفت غزل رگبار است. رگبار می‌بندد؛ یکی به کتف‌ات می‌خورد، یکی به دستت، یکی به شکم‌ات، شاید یکی هم به مغزت بخورد. اما رباعی تیر خلاص است قالب جای بحث دارد. بعضی قالب‌ها هم برای کاری ساخته شده‌اند. مثلاً شما نمی‌توانید از قابلمه به عنوان بشقاب استفاده کنید. قابلمه با بشقاب فرق دارد. یا مثلاً با قاشق چای‌خوری برنج می‌خورید؟ هرکدام برای کاری ساخته شده‌اند. مثنوی برای داستان‌سرائی است تا من بتوانم به راحتی یک قصه‌ای را منظوم کنم. برای همین است که تمام منظومه‌های شعر فارسی در قالب مثنوی است. از پنج گنج نظامی بگیرید تا مثنوعی معنوی تا شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی تا خمسه امیرخسرو دهلوی تا مثنوی‌های عطار و منطق الطیر. پس این قالب ساخته شده برای چی؟ برای داستان‌سرایی.

* با این توصیف، قالب رباعی برای چه ساخته شده است؟

رباعی محمل کشف‌های آنی است. در یک اتاق تاریک یک لحظه لامپ روشن می‌شود و خاموش می‌شود. هرچیزی که در آن لحظه دیدی، دیدی. اگر ندیدی، از کف‌ات رفته است. به قول سیدحسن حسینی که خدا رحمتش کند، می‌گفت غزل رگبار است. رگبار می‌بندد؛ یکی به کتف‌ات می‌خورد، یکی به دستت، یکی به شکم‌ات، شاید یکی هم به مغزت بخورد. اما رباعی تیر خلاص است. رباعی یک گلوله شلیک می‌کند و آن گلوله هم در شقیقه است.

* از وقتی کتاب چاپ شده، چه بازخوردهایی داشته است؟

کتاب نه رونمایی شده، ن و نه کسی درباره‌اش صحبت کرده است. شاعران خیلی به کار همدیگر اهمیت نمی‌دهند. دوران نقد گذشته است. دوران معرفی گذشته است. ما دیگر نه نقد شعر داریم، نه در مجلات صفحه‌ای مختص شعر داریم، و معمولاً خود شاعران هم از نقد فرار می‌کنند و می‌ترسند. نه اجازه‌اش را می‌دهند و نه تمایل دارند که دیگران شعرشان را نقد بکنند. شعر در دنیای ما یک مقدار مهجور است. در صورتی که زبان فارسی، زبان شعر است. ما وقتی با هم گفتگو می‌کنیم ناخودآگاه از زبان شعر استفاده می‌کنیم. وقتی که گوینده در رادیو می‌گوید «دوستان عزیز با ما همراه باشید»، دارد شعر می‌گوید؛ چون راهی وجود ندارد که با تو همراه باشد. شما در وجه استعاری داری حرف می‌زنی. شما با استعاره می‌گویی به من گوش کنید. در نتیجه جمله «با ما همراه باشید» شعر است. خلاصه اینکه شعر ناپیداکرانه است و باید بیشتر به آن توجه کنیم.



منیع: خبرگزاری مهر

نشست «تأملی بر ماهیت و کارکرد جشنواره شعر فجر» برگزار می‌شود


به گزارش خبرگزاری مهر، نشست «تأملی بر ماهیت و کارکرد جشنواره شعر فجر» به‌عنوان دومین جلسه از سلسله‌جلسات «هنر فجر؛ دیروز، امروز، فردا» امروز چهارشنبه ۳ بهمن در خانه اندیشه‌ورزان برگزار می‌شود.

در این‌نشست محمود اکرامی‌فر، زهیر توکلی، آرش شفاعی و محمدمهدی خانمحمدی به عنوان دبیر این برنامه حضور دارند.

برنامه مورد اشاره، امروز چهارشنبه ۳ بهمن از ساعت ۱۸ در خانه اندیشه‌ورزان واقع در خیابان انقلاب اسلامی بین خیابان ولی‌عصر (عج) و برادران مظفر شمالی پلاک ۹۰۷ برگزار می‌شود.



منیع: خبرگزاری مهر

پیش از انقلاب شاعری ژست بود؛ ترکیبی به نام «شعر جوان»‌ نداشتیم


مصطفی محدثی خراسامی شاعر پیشکسوت شعر انقلاب در گفتگو با خبرنگار مهر درباره ویژگی‌های شعر انقلاب گفت: من معتقدم نباید دایره شعر و شاعران انقلاب را محدود کنیم. چنان که در حوزه شعر دفاع مقدس هم نباید دایره این شعر را بسته و کوچک کنیم و بسیاری از شعرهای خوب را با این تعریف کنار بزنیم.

شعر انقلاب مثل شعر دفاع مقدس دایره گسترده‌ای دارد

وی افزود: درست است که زمان جنگ آن رجزها و حماسه‌ها و شهادت‌طلبی‌ها در شعر دفاع مقدس جا می‌گرفت و دفاع مقدس هم با آن جریان پیش می‌رفت، اما بعدها خود دفاع مقدس تبدیل به یک فرهنگ شد. تبدیل به فرهنگ ایثار و شهادت شد و دایره مفهومی گسترده‌تری پیدا کرد. وقتی فرهنگ ایثار و شهادت به جامعه ما آمد، می‌تواند در حوزه اقتصاد ورود کند، همانطور که ورود کرده است. می‌تواند در مسائل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ورود کند و از زاویه فرهنگ ایثار و شهادت به این حوزه‌ها بپردازد. شعر دفاع مقدس هم همین‌گونه است؛ می‌تواند از دریچه فرهنگ ایثار و شهادت به موضوعات و حوزه‌های دیگر ورود کند. اما چون تلقی ما از شعر دفاع مقدس همان شکل و شمایل دوران جنگ است، این شعرها را ناخواسته کنار می‌گذاریم و جزو شعرهای دفاع مقدس حساب نمی‌کنیم. در صورتی که شعری که دنبال فرهنگ فرهنگ دفاع مقدس و دنبال ایثار و شهادت باشد، باید دنبال عدالت‌طلبی و رفع تبعیض و بهبود زندگی مردم و رفع مشکلات مردم هم باشد. به نظر من اینها همه می‌توانند شاخه‌هایی از فرهنگ ایثار و شهادت باشند.

این شاعر در ادامه گفت: شعر انقلاب هم دایره مفهومی بسیار گسترده‌ای دارد و نباید آن را محدود به انقلاب و دفاع مقدس دانست. اینکه تعریف ما از شعر انقلاب همان تعریف سال‌های اول انقلاب باشد یا شاعران انقلاب را کسانی بدانیم که در آن مقطع یا با همان طنین شعر گفته‌اند، کار دقیق و کارشناسی‌شده‌ای نیست. امروزه بسیاری از سروده‌هایی که در حوزه‌های اجتماعی، عاشقانه، عرفانی، توحیدی و حتی آزاد گفته می‌شود، متأثر از جریاناتی است که پس از انقلاب بر ما گذشته، است؛ به همین دلیل این شعرها هم شعر انقلاب محسوب می‌شوند.

انقلاب شعر را از برج عاج پایین آورد و مردمی کرد

محدثی خراسانی درباره ویژگی‌های شعر معاصر و تأثیری که انقلاب اسلامی بر شعر معاصر گذاشت، گفت: به نظر می‌آید بعد از انقلاب شعر از آن برج عاجی که برایش تصور می‌شد، پایین آمد. زمانی وقتی از شاعر حرف می‌زدیم، باید سراغ کسی می‌رفتیم که ژست خاصی داشته باشد و جایگاه عجیب و غریبی داشته باشد و هیئت خاصی داشته باشد؛ این تصور بعد از انقلاب به هم ریخت. چون انقلاب اسلامی یک انقلاب مردمی بود، خیلی چیزها به دل مردم آمدند.

وی ترکیب «شعر جوان» را یکی از دستاوردهای شعر بعد از انقلاب دانست و گفت: من نقدهای ادبی قبل از انقلاب را دیده‌ام و در آنها بسیار گشته‌ام. واقعاً هیچ جا ترکیب شعر جوان را ندیده‌ام. این ترکیبی است که بعد از انقلاب ساخته شده است. چون قبل از انقلاب شعر جوان موضوعیت نداشته است، بنابراین چنین کلمه و مفهومی هم برایش وجود ندارد. ما شعر جوان را بعد از انقلاب داریم و در تاریخ شعر فارسی هم هیچوقت این تعداد شاعر جوان و مخاطب جوان برای شعر نداشته‌ایم.

خدمت انقلاب اسلامی به شعر بانوان

این شاعر گفت: یکی دیگر از اتفاقاتی که بعد از انقلاب در شعر ما رخ داد، تربیت شاعران خانم است. شما اگر تاریخ شعر فارسی را نگاه کنید، شاید نتوانید بیشتر از پنج شاعر خانم نام ببرید. از رابعه بنت کعب قزداری اولین بانوی شاعر تاریخ ادبیات فارسی گرفته تا مهستی گنجوی شاعر قرن پنج و شش تا پروین اعتصامی، فروغ فرخزاد و سیمین بهبهانی. تمام می‌شود. یعنی ما شاعر زن به آن شکل نداشته‌ایم. ولی بعد از انقلاب اسلامی با انبوه شاعران خانم مواجه هستیم که هم زیاد هستند و هم خوب شعر می‌نویسند.

قیصر و سیدحسن از شعر جوان‌ها تعریف می‌کردند

صاحب کتاب «بودن در نبودن» درباره شعر شاعران جوان کشور به خاطره‌ای از مرحوم قیصر امین‌پور اشاره کرد و گفت: من یک بار با قیصر و سیدحسن حسینی صحبت می‌کردم. آن‌ها می‌گفتند همین بچه‌های جوانی که نه انقلاب را دیده‌اند و نه در متن مسائل انقلاب و جنگ بوده‌اند، الآن طوری شعر می‌گویند که از کارهای ما هم خیلی بهتر است. خودشان این را می‌گفتند. می‌گفتند درست است که میدان و عرصه خالی بود و ما این مسیر را شروع کردیم و کارهایی کردیم که درخشان بود و ما شاعر جریان‌ساز شعر انقلاب شدیم، ولی الآن در همین جوان‌ها کارهایی می‌بینیم که پهلو می‌زند به آثاری که ما گفته‌ایم و با همان‌ها جریان‌ساز شعر انقلاب شده‌ایم.

محدثی خراسانی ادامه داد: در صحبت‌های خصوصی و دوستانه‌ای که داشتیم، به قوت شعر جوان کشور اذعان داشتند و می‌گفتند. در مقایسه با خود من هم وقتی نگاه می‌کنم، می‌بینم همین‌طور است. وقتی بعضی کارهای همین جوان‌ها را می‌خوانم، می‌بینم از نظر ذهنی و زبانی و معنایی و… خیلی خوب است و اگر از کارهای ما در دهه اول انقلاب جلوتر نباشد، به همان کارها پهلو می‌زند.



منیع: خبرگزاری مهر

تهران پایتخت شعر معاصر فارسی است؛ همه‌چیز درباره جایزه جهانی «شهر شعر»


محمدمهدی سیار دبیر علمی جایزه «شهر شعر» درباره اهداف برگزاری این جایزه به خبرنگار مهر گفت: ایده اولیه این جایزه این‌جا شکل گرفت که ما به عنوان یک انسان و شهروند، به طور طبیعی شهر و هویت آن برایمان مسأله است و با آن درگیر هستیم. شاعر نیز به طور طبیعی همیشه در هر پدیده‌ای هم به دنبال معنا و هویت می‌گردد، ‌هم دنبال خیال‌ورزی درباره آن پدیده است. شاید شاعران درباره محیط اطراف‌شان بیش از دیگران حساس باشند و درباره وضعیت مطلوبش خیال‌پردازی کنند. به ویژه با نگاه زیبایی‌شناسی که به پدیده‌ها دارند، دوست دارند شهر مطلوب‌شان را تصویرسازی کنند و درباره آن خیال‌پردازی کنند.

تهران در دو، سه سده اخیر پایتخت شعر فارسی بوده است

وی ادامه داد: جمعی از شاعران که شاعران مطرح کشور در حوزه‌های مختلف هستند، با توجه به همین نکته‌ها به این نتیجه رسیدند که می‌توانیم بیش از پیش به هویت ادبی تهران توجه و آن را تقویت کنیم. در تعاملی که با شهرداری تهران، سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران و همچنین سازمان زیباسازی شهر تهران داشتیم، آنها هم از این طرح استقبال کردند و همه بر این مسأله اتفاق نظر داشتیم که تهران در دو سه سده اخیر یکی از پایتخت‌های شعر فارسی بوده است. یعنی جزو مراکزی بوده که بیشترین و بزرگ‌ترین شاعران زبان فارسی در این شهر زندگی کرده و بالیده و درس خوانده و درس داده و شعر گفته‌اند.

سیار گفت: اگر قیصر امین‌پور در خوزستان به دنیا آمده، در تهران زندگی کرده و در تهران شعر گفته و در تهران بالیده است. اگر اخوان ثالث زاده خراسان است، منتها بخش مهمی از زندگی ادبی خودش را در تهران سپری کرده و ارتباطات و فضاهای ادبی که داشته در تهران بوده و خیلی از شعرهای معروفش را هم در تهران سروده است. اگر شهریار از خطه تبریز سر بر آورده، بیشتر حیات ادبی و زندگی خودش را در تهران سپری کرده و شعرهای زیادی هم درباره تهران و حالی و هوای که در تهران داشته، دارد. او در تهران عاشق شده و رشد کرده و معروف شده و محبوب شده و بخشی از سلوک ادبی‌اش در تهران بوده است. بسیاری از دیگر شاعران هم همین‌طور در این شهر زیست کرده‌اند. بعضی شاعران هم زاده تهران هستند و بخش زیادی از شاعران جوان و نسل جدید هم همین تجربه را دارند.

کسی درباره تهران و هویت ادبی و شعری این شهر صحبت نمی‌کند

دبیر علمی جایزه شهر شعر با اشاره به هویت ادبی شهر تهران، گفت: امروزه اصفهان و شیراز به عنوان شهرهای ادبی ایران مطرح هستند و ذهن انسان درباره شعر و شهرهای ادبی به خاطر حافظ و سعدی سمت این دو شهر می‌رود. یا اینکه ذهن‌ها به خاطر فردوسی و دیگر بزرگان این خطه به سمت خراسان می‌رود. همچنین تبریز و اصفهان که هرکدام تاریخچه‌ای در شعر فارسی دارند. ولی نباید هویت ادبی تهران را نادیده گرفت؛ به خصوص در عصری که ما زندگی می‌کنیم. تهران در این دو سه قرن اخیر پایتخت ادبی شعر فارسی بوده است و مجلات ادبی، گفتگوها، کافه‌ها،‌ انجمن‌ها،‌ جشنواره‌های متعدد و ناشران ادبی موفق در تهران بوده‌اند. همچنین رویدادهای بزرگ ادبی مثل نمایشگاه کتاب در تهران برگزار شده‌اند و نقشی بی‌بدیل در رشد شعر فارسی داشته‌اند. با اینکه تهران در دو سه قرن اخیر نقش بی‌بدیلی در تاریخ شعر فارسی داشته است، کسی این واقعیت را به زبان نمی‌آورد و کسی تهران را به عنوان شهر ادبی و شهر شعر نمی‌شناسد. حتی شاید خود شهروندان تهران هم به هویت ادبی کوچه و خیابان‌هایی را که در آن زندگی می‌کنند واقف نباشند.

سیار ادامه داد: با توجه به همین نکته‌ها بود که تصمیم گرفتیم برای جدی گرفته شدن این هویت کاری بکنیم و تهران را به عنوان یکی از پایتخت‌های شعر ایران و جهان معرفی کنیم. کما اینکه شعر فارسی خودش یکی از قطب‌های شعر جهان است و تهران هم از این حیث می‌تواند مرکزیتی در ادبیات جهان داشته باشد؛ چه جهان اسلام و چه به طور عمومی.

همه شاعران ایران و جهان می‌توانند در هر قالب و موضوعی در جایزه شهر شعر شرکت کنند

شاعر «حق السکوت» درباره موضوعات اصلی جایزه شهر شعر توضیح داد: این جایزه، جایزه «شعر شهر» نیست، یعنی جایزه‌ای نیست که به بهترین شعرها درباره تهران یا مفهوم شهر سروده شده باشد، بلکه جایزه «شهرِ شعر» ‌است. شاعران قرار نیست درباره شهر تهران یا به طور کلی درباره شهر شعر بگویند. شهر شعر یعنی شاعران از هر جای ایران و جهان، شعرهایشان را در این رویداد بزرگ با موضوعات و قالب‌های مختلف شرکت بدهند. موضوع فراخوان آزاد است و ما پذیرای هر شعر و موضوع در هر قالب شعری هستیم. البته موضوع ویژه هم داریم که در فراخوان جایزه قید شده ولی به طور کلی این جایزه به صورت آزاد برگزار می‌شود و عنوان جایزه هم شهر شعر است. این خیلی برای ما مهم است که تهران به عنوان مرکز و شهر شعر شناخته شود. البته باید با فضاسازی‌های شهری و اتفاقات مختلف به مقصود اصلی برسیم.

فضاسازی شهری با محوریت شعر و ادبیات، بخش مهم جایزه شهر شعر است

وی گفت: البته ما یک جایزه ویژه در بخش فضاسازی ادبی برای تهران داریم که یکی از بخش‌های مهم جایزه ماست. یعنی این جایزه محدود به حوزه شعر هم نیست، بلکه حوزه خلاقیت‌های شهری با محوریت ادبیات هم مدنظر ما است. تأکیدمان این است که حال و هوای شاعرانه تهران بیشتر شود. ایده‌های شهری به جایزه اضافه شده‌اند تا کمک بکنند برای نزدیک‌تر شدن شهر تهران به هویت ادبی و شاعرانه خودش. همه هم می‌توانند در این بخش شرکت کنند. چه مردم عادی، چه هنرمندان فضای تجسمی و معماری، چه شاعران و نویسندگان. همه می‌توانند در این بخش شرکت کنند و ایده‌های خودشان را برای طراحی شهری مبتنی بر هویت ادبی برای جایزه ارسال کنند.

سیار با بیان اینکه مسئولان شهرداری تهران تا امروز از این طرح به خوبی حمایت کرده‌اند، گفت: لازم است از همراهی شهرداری تهران و شهردار تهران، ریاست سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران و مدیرعامل سازمان زیباسازی تشکر کنم که تا اینجا بسیار همدلانه پیش آمده‌اند. امیدوارم این همدلی مستمر باشد و محدود به برگزاری یک رویداد نباشد و بتواند حال شهروندان را خوب کند. ضمن این که قرار است بخشی از این جشنواره با همکاری شهرداران این شهرها در شهرهای شیراز و اصفهان برگزار شود تا اینگونه رنگ ملی‌تری هم پیدا کند. امیدوارم این عزم کماکان امتداد پیدا کند.

امیدوارم شهر شعر قلب تپنده برای برساختن هویت ادبی تهران باشد

دبیر علمی جایزه جهانی شهر شعر در پایان با بیان اینکه سعی می‌کنیم مبلغ جایزه هم خوب باشد، گفت: طراحی ما و عزم شهرداری تهران این است که این جایزه تبدیل به یک سنت شود. چون اگر سنت نشود، اصلا به آن ایده‌ای که در پی‌اش بودیم نخواهیم رسید. ضمن اینکه اجرایی شدن ایده‌های شهری با محوریت شعر، خودش نیازمند سال‌ها کار و پیگیری است. امیدواریم این جایزه یک قلب تپنده برای پیگیری برساختن هویت ادبی تهران باشد.



منیع: خبرگزاری مهر

پیاده روی اربعین کلیدواژه های جدیدی به شعرمان داد؛ قالب نیمایی و آزادی عمل شاعر


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ جواد شیخ الاسلامی: محمدرضا طهماسبی متولد سال ۱۳۵۶ در تهران است. خودش می‌گوید شعر را از دوران راهنمایی شروع کرده و از نوجوانی با شعر هم‌نشین بوده است. او دوره کارشناسی را با تحصیل در رشته مدیریت صنعتی گذرانده است اما با تغییر رشته در دوره کارشناسی‌ارشد، در رشتۀ زبان و ادبیات فارسی تحصیل کرده و بنا به دلایلی آن را نیمه‌کاره رها کرده است. از طهماسبی پیش از این کتاب‌های «گزاره‌ها»، «واژگان واژگون»، «کتمان» و «زرورق» منتشر شده است.

به بهانه برگزیده شدن طهماسبی در بخش شعر جایزه جهانی اربعین که اختتامیه آن هفته پیش برگزار شد و برای اطلاع از فعالیت‌های اخیر و کتاب‌های آماده انتشارش، سراغ او رفتیم.

مشروح این گفتگو را در ادامه می‌خوانیم؛

* آقای طهماسبی در جایزه جهانی اربعین مقام اول را در بخش شعر به دست آوردید، آن هم با قصیده‌ای ۱۱۰ بیتی. درباره این جایزه و این قصیده طولانی صحبت کنیم.

جایزه جهانی اربعین توسط سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی برگزار می‌شود که امسال از ۴۲ کشور دنیا در رشته‌های مختلف، در آن شرکت کرده بودند. خوشبختانه من توانستم رتبه اول را در بخش شعر به دست بیاورم. آقای عقیل اللواتی از عمان رتبه دوم و علی مشهوری از ایران و نیکولا حسن دیکولا از ایتالیا هم به صورت مشترک رتبه سوم را کسب کردند.

* درباره قصیده‌ای که با آن برگزیده شدید بیشتر صحبت کنیم. چه شد این قصیده را نوشتید؟

این قصیده را در استقبال از «سید رضا هندی» شاعر عراقی رفته بودم. رضا هندی شعری با وزنی عجیب و غریب در مدح مولا دارد. من با خواندن قصیده ایشان قصیده‌ای فارسی برای اربعین نوشتم که قصیده قرّا و محکم و خاصی شده است. بخش اول آن مدح امیرالمومنین (ع) است و بخش دوم آن به ماجرای کربلا و اربعین می‌پردازد. اوایلش در خانه نشسته و حسرت می‌خورد که چرا نمی‌روم، اما ناگهان تصمیم می‌گیرد که حرکت کند؛ «گفتم بسم اله، در خانه جایز نَبُود ماندن دیگر / و توکل علی المتوکل و افوض امری بالحیدر/ راهی شدم از خانه به نجف چون گنجشکی که گشاید پر».

* وزن سخت و عجیبی دارد. چه طور در این وزن ۱۱۰ بیت نوشتید؟

واقعا عنایت مولا بود. من در حرمش از حضرت خواستم که شعری بگویم. فردای مراجعت به تهران، این شعر را از ده صبح تا دوازده شب نوشتم و تمام شد. واقعا عجیب و غریب بود. خودش عنایتی بود. این قصیده واقعا قصیده محکم و درستی است.

* بعد از نوشتن آن را اصلاح هم کردید یا همان نسخه ابتدایی، نسخه نهایی هم بود؟

بله. بعد نشستم و بعضی ابیات را کمی ویرایش کردم، ولی خود قصیده کار محکمی بود. «باید شعری گویم او را شیرین چو دهین ابوشکّر / گویم رب الشرح لی صدری، بیرون آیمش از عهده مگر / وز هندی شاعر ابیاتی آرم به ودیعه در این دفتر» ای آخر. قصیده خاصی است.

* خواندن این شعر برای مخاطب عام کمی سخت است.

شعرهای من همین‌طوری است؛ زبان آرکائیک و فاخر و خراسانی. به هرحال قصیده کلا همین است. قصیده نه غزل است، نه ترانه است. زبان خودش و مخاطب خودش را دارد.

* از این جهت گفتم که وزن متفاوتی دارد و خود شاعران هم کمتر با چنین وزنی سر و کار دارند.

بله. اگر وزنش دستت بیاید تا آخر راحت می‌خوانی. «حق دارد اگر احمد بخشد بر حیدر زهرای اطهر / حق دارد اگر گوید به علی انا اعطیناک الکوثر». مخاطب بر وزن سوار شود، به راحتی می‌تواند ارتباط بگیرد.

دو تا مجموعه آماده انتشار دارم که یکی از آنها را سوره مهر چاپ می‌کند. این کتاب یک مجموعه‌شعر نیمایی است. شاید کسی باور نکند که طهماسبی دارد مجموعه‌شعر نیمایی چاپ می‌کند، ولی این کتاب یک مجموعه‌شعر نیمایی به سبک زبان اخوان است.

* شعر اربعین در یکی دو سال گذشته وارد یک دور تکرار شده است؛ هم تکرار در قالب‌ها و وزن‌ها، هم تکرار در مضامین و معانی. با این‌همه شما برای اربعین قصیده‌ای طولانی و خراسانی، آن هم در وزنی خاص، نوشتید که خودش معانی جدیدی خلق می‌کند و حس و حال متفاوتی به مخاطب می‌دهد. شعر اربعین به تکرار رسیده یا می‌توان درباره آن کار نو نوشت؟

نه. قطعا می‌توان نوشت. البته خود شعر اربعینی هم به شعر آیینی و شعر امروز ما فضاها و کلمات و معانی جدیدی بخشید. از وقتی که این پیاده‌روی شکل گرفته، کلیدواژه‌هایی آمده که در شعر ما نبود. مثلا شعر «کنار قدم‌های جابر»‌ نوشته شد؛ آن در حالی که کمتر کسی جابر ابن عبدالله انصاری را می‌شناخت. یا کلمات عمود و موکب و مضیف که به دایره کلمات ما اضافه شدند. برای نوشتن شعر اربعینی، باید از کلیشه‌ها خارج بشوی.

* درباره اربعین پیش از این قصیده، شعر دیگری هم داشتید؟

شعری داشتم با ردیف «سر»‌ که مطلع آن این است «سری مجرد و تنها سری که مستقل است / سری که از ازل از تن جدا و منفصل است».

* از کتاب و مجموعه‌شعر جدید چه خبر؟ کاری در دست چاپ دارید؟

دو تا مجموعه آماده انتشار دارم که یکی از آنها را سوره مهر چاپ می‌کند. این کتاب یک مجموعه‌شعر نیمایی است. شاید کسی باور نکند که طهماسبی دارد مجموعه‌شعر نیمایی چاپ می‌کند، ولی این کتاب یک مجموعه‌شعر نیمایی به سبک زبان اخوان است.

* زبان محمدرضا طهماسبی در قصیده را دیده‌ایم و خوانده‌ایم. ترکیب این زبان خراسانی با شعر نیمایی، آن هم به پیروی از زبان و سبک اخوان، حتما خواندنی خواهد بود. بیشتر توضیح می‌دهید؟

این مجموعه‌شعر داستان دارد. نوشتن این مجموعه برای من یک کار تفننی بود. شاعر عزیزی یک مجموعه‌شعر سپید نوشته بود و برای من فرستاده بود تا نظر بدهم. من تمام شعرهای ایشان را به نیمایی و با زبان اخوان نوشتم. یعنی خیلی از مضامین این شعرها اصلا برای من نیست. طرف شعر سپیدش را گفته بود و هیچ وزن و قافیه‌ای نداشت؛ من هم تفننی این شعرها را با زبان اخوان نوشتم و دیدم خوب شدند.

* مضامین کتاب برای شما جذاب بود یا چیز دیگری؟

نه. تفنن بود. دوست داشتم با زبان اخوان مشقی بنویسم. تجربه جالبی بود؛ یک شعری که یکی دیگر آن را در قالب سپید گفته، تو همان شعر را با همان مضامین در قالب نیمایی و زبان اخوان بنویسی. فرم را تغییر می‌دهی و کار تازه‌ای می‌کنی. این یک بازی شعری برای خودم بود. فکر می‌کنم نزدیک ده سال این مجموعه گم شده بود که به تازگی در اسباب‌کشی آن را پیدا کردم. بعد از ده سال دوباره آن را خواندم و دیدم که بعضی از شعرها واقعا خوب است و حیف است که منتشر نشوند.

* احتمال دارد از این پس نیمایی را جدی‌تر بگیرید؟ چون همیشه قصیده و غزل و قالب‌های کهن شعر فارسی برای شما در اولویت بوده است.

چرا که نه؟ یک مجموعه نوشته‌ام دیگر. شاید بالغ بر چهل تا شعر در این کتاب است.

* این مجموعه‌شعر که گفتید برای ده سال پیش است. منظورم از این به بعد است؛ آن هم با جدیتی بیشتر که به نیمایی‌های خاص شما برسیم. هم در زبان و فرم، هم در مضمون و معنا.

قالب نیمایی را دوست دارم. قالبی است که به شاعر آزادی عمل می‌دهد. آقای علی داودی را ببینید؛ خیلی راحت با نیمایی کنار می‌آید. وقتی شعرهای نیمایی‌اش را می‌خوانی، می‌بینی چقدر راحت حرف می‌زند. آن تکلفی که نیما را وادار کرد وزن و قوالب را بشکند و قافیه‌ها را جابجا و کم و زیاد کند، امروز هم وجود دارد و اگر شاعری به سمت نیمایی برود خیلی به او کمک می‌کند که حرف‌هایش را راحت‌تر بنویسد. درواقع سرایش او را تسهیل می‌کند. من برای نوشتن همین قصیده اربعینی که ۱۱۰ بیت است، نیاز به ۱۱۱ قافیه داشتم. قافیه و وزنی که نوشتن در آن سخت است. شما در قصیده مقید هستی که ۱۱۱ بار کلمات هم‌قافیه را بیاوری و از وزن هم عدول نکنی، ولی در شعر نیمایی از این خبرها نیست. شما می‌توانی بندها را کوتاه و بلند کنی. می‌توانی شعر کوتاهی بنویسی که فقط تصویر کردن یک لحظه است. اینها امکانات قالب نیمایی است که باعث می‌شود به آن جدی‌تر فکر کنم.

تا امروز قصاید من چاپ نشده است. من چیزی نزدیک به صد تا قصیده خوب دارم. قصیده است واقعا. فقط چهار تا قصیده برای آقا رسول الله (ص) دارم. برای هرکدام از اهل بیت (ع) قصیده‌ای دارم. برای امام حسین (ع) و امیرالمومنین (ع) چند تا قصیده دارم. به همین خاطر این کتاب اگر منتشر شود، مجموعه قطوری می‌شود.

* پس احتمال دارد که از شما یک مجموعه‌شعر نیمایی بخوانیم که از همه‌نظر شعری نیمایی با زبان و مضامین محمدرضا طهماسبی باشد. درست است؟

عرض کردم؛ چرا که نه؟ شاعریم دیگر. من چندوقت پیش یک رباعی گفتم. من که هیچ‌وقت علاقه‌ای به رباعی نداشتم ولی یک رباعی از مهستی گنجوی خواندم، تحت تأثیر قرار گرفتم و یک رباعی گفتم. بنابراین بعید نیست که در هر قالبی شعر بنویسم. ناگهان دیدی ترانه هم گفتم. هرچند ترانه هم گفته‌ام، ولی منظورم به صورت جدی است. می‌خواهم بگویم قوالب مختلف است، آنات و حالات آدم هم مختلف است. می‌بینی ناگهان در فضایی قرار می‌گیری و در قالب‌های دیگر هم می‌نویسی. مثلا من شعر طنز هم گفته‌ام. اگر به کارهای من نگاه کنید می‌بینید که من رباعی، طنز، مثنوی، قصیده، ترانه و… هم گفته‌ام و در هر ژانری هم شعر دارم. در حماسه، مرثیه، طنز، مفاخره و… شعر دارم. کارنامه ادبی من مثل کشکولی است که در آن تنوع قالبی و موضوعی زیاد است.

* دومین کتابی که آماده چاپ دارید چیست؟

تا امروز قصاید من چاپ نشده است. من چیزی نزدیک به صد تا قصیده خوب دارم. قصیده است واقعا. فقط چهار تا قصیده برای آقا رسول الله (ص) دارم. برای هرکدام از اهل بیت (ع) قصیده‌ای دارم. برای امام حسین (ع) و امیرالمومنین (ع) چند تا قصیده دارم. به همین خاطر این کتاب اگر منتشر شود، مجموعه قطوری می‌شود. منتها هنوز نمی‌دانم آن را به کدام ناشر بسپارم. چند ناشر از این کتاب استقبال کرده‌اند ولی این کتاب نیاز به یک کار جدی و حرفه‌ای دارد. انتشارات مجمع شاعران اهل بیت، سوره مهر، شهرستان ادب و… برای چاپ کتاب اعلام آمادگی کرده‌اند ولی هنوز نهایی نشده است. بدون تعارف من با این کتاب نگاهی هم به جایزه فجر دارم. چون بعضی از قصادی که در این کتاب است، جزو قصاید مطرح این روزگار است. همین قصیده ۱۱۰ بیتی کار مهمی است. دوست دارم این قصاید در شکل و شمایل مناسبی منتشر شود.

* با این حساب امسال چاپ نمی‌شود.

نه. به نظرم این کتاب وسواس بیشتری می‌طلبد.

* با این‌همه ما منتظر یک گزیده خوب از قصاید شما باشیم. همین‌طور است؟

بله. ولی باید ناشری باشد که برای کتاب وقت بگذارد. چون این کتاب، کتاب قطوری می‌شود و نیاز به چاپ وزین و خوبی دارد. دوست دارم این کتاب یک کار خوب و ماندگار باشد. چیزی باشد که اکثر قصاید من در آن جمع باشد و دوستان شاعر بتوانند به کارنامه من در قصیده نگاه بکنند. همه شاعران من را با قصیده می‌شناسند ولی از پنج شش کتابی که چاپ کرده‌ام، هیچ‌کدام کتاب قصیده نیست. با اینکه شهرتم به قصیده است، تا امروز قصایدم چاپ نشده است. امیدوارم این اتفاق به زودی بیفتد.



منیع: خبرگزاری مهر